رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ایل و تباری افتاد
آنقدر ضربه ی پا خورد به در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنارِ در و در نیز کناری افتاد
بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خواری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد
السَّلَامُ علی ذَاتَ الاحـزان طویــله، فی مُدَّةِ القلیله ، المخفیة قَبْـرِهَـا، الْمَمْنُوعَـةُ ارثها ، الْمَجْهُـولَةِ قَدَّرَهَا، وَالْمَکْسُورَةُ ضِلْعُهَا،المقتولة وَلَدَهَا
السَّلَامُ علیک یا فَاطِمَةَ الزهرا......
.....................................................................................................................................................................................
پ.ن1:این مطلب را انشالله به زودی کامل میکنم و جواب برخی از سوالاتی که در آن طرح شده را براساس تحلیلی سیاسی-اجتماعی از تاریخ خواهم داد.
پ.ن2: به اینکه شریعتی که بود و چه بود کاری ندارم... ولی کتاب "فاطمه فاطمه است" را نسخه نجاتبخش زنِ بیحجاب و بدتر از آن بیهویت امروز میدانم که با رویکرد فقهی و استدلالی به راه نمی آید. یعنی با پز روشنفکری که به خود گرفته، فقط شریعتی و رویکرد اجتماعی و تاریخی او میتواند قانعش کند.
شریعتی در ابتدای کتابش زنان را سه دسته میکند: زن سنتی، زن مدرن و حضرت فاطمه(س). و بعد به تبیین و تشریح جایگاه اجتماعی هر سه دسته می پردازد.
پ.ن3: مرحوم ایت الله غروی اصفهانی معروف به کمپانی شعری بسیار قابل تامل دارد؛ که در آن می فرماید:
فما رماه اذ رماه حرمله
و انما رماه من مهد له
سهم اتی من جانب السقیفه
و قوسه علی ید الخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبی
بل کبد الدین و مهجة النبی
حرمله نبود که تیر انداخت، بلکه تیر را کسی انداخت که زمینه ساز(کربلا) بود
تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود
و تیر او نه بر گلوی کودک، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر نشست....
پ.ن4: امام خمینی(ره) میفرماید: من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) می فرماید:
فاطمه(س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد.
ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام در باره کسی اینطور وارد شده باشد. ... مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است، او تنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور می کند که برو و این مسایل را بگو... تا تناسب مابین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا. و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است...
در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند، با این که آنها هم فضایل بزرگی است، این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم،... و این از فضایلی است که مختصات حضرت صدیقه(س) است.
جلد19 صحیفه نور، ص278
پ.ن5: شعر پست از علی اکبر لطیفیان است
پ.ن6: از نشانه های حقارت دنیا همین بس که فاطمه(س) را 18 سال بیشتر دوام نمی آورد...
پ.ن7:
درد سر، بین گذر ، چند نفر، یک مادر
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :
دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر!
کاظم بهمنی
..................................